خاطره
پسر عزیزم امروز شرکت هستم ساعت 4 عصره و میخوام یه کم هم از خودت و شیطنت هات بگم پری روز رفتیم خیابون شریعتی شعبه adidas که من کتونی بخرم ، تو هم طبق معمول همیشه شروع کردی به بدو بدو اینطرف و اونطرف که چشمت افتاد به سبد پر از توپ که وسط سالن بود و دستتو انداختی و یکیشو که دوست داشتی انتخاب کردی و برداشتی و چون خیلی خوشت اومده بود برات خریدیمش... جالبش اینجاس که من و بابا اول نمیخواستیم بخریمش اما مگه میشد از دستت گرفتش ... ولی خانوم صندوقدار تا ازت خواست برای خوندن بارکدش فورا توپ رو بهش دادی .. خلاص توپ رو برا خریدیم و کلی هم باهاش بازی میکنی و دوستش داری . بعدا عکسش رو هم برات میذارم فعلا دیرم شده باید برم وقت دکتر دارم برای کمر...
نویسنده :
ماماني
16:11